تماس با ما

فید خبر خوان

نقشه سایت

حتما به فکرتون رسیده که بعضی موقع‌ها حال نوشتن مقاله و پروژه ندارین ما برای راحتتر کردن کار شما مقاله و پروژه‌های همه‌ی رشته‌های درسی را در این سایت آپلود کردیم و با قیمت بسیار پایین شما میتوانید دانلود کنین در ضمن اینم بگم که هر روز سایت آپلود میشه و مقاله و پروژه‌های جدیدی در سایت قرار میگیره اگه پروژه مدنظرتون هم در سایت نبود میتونید به ما سفارش بدین تا به زودیه زود براتون آپلود کنیم


دسته بندی سایت

پر فروش ترین های فورکیا


پر بازدید ترین های فورکیا

پیوند ها

اشتراک در خبرنامه

جهت عضویت در خبرنامه لطفا ایمیل خود را ثبت نمائید

Captcha

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 2
  • بازدید دیروز : 3
  • بازدید کل : 33232

رمان ساعت آخر


جلوی عمارت پیاده میشوم من این عمارت راخوب میشناختم ساختمانی که ظاهرش سفیداست و باطنش سیاه اینجا جاییست که ارزش انسانها

بربی ارزشی شان مقرر میشودوهمین را برایشان مقدرمیسازند من ازاین عمارت خاطرات خوبی به یادندارم برای همین اینگونه تلخ سخن میگویم عنوانی که برسردراین عمارت زده شده

از قدرت تخریب بسیاربالایی برخورداراست:بهزیستی الحق هم که همانطوربود ارزش ما درآنجا فقط به اندازه تنهایی هایمان بود

کسی جرات نداشت باصدای بلند بخندد شبها نخوابیده کابوس میدیدیم آری!!!

کابوس بیداری هزاران بار بدتراز کابوس دررویاست هرشب راس ساعت مقرر به خواب میرفتی این یک فرمان بود بی بروبرگشت

بی سرپرست بودن عجیب وبال گردنمان شده بود بدترین اتفاق هم آنجایی بود که بعداز زمان طولانی کلی به هم عادت میکردیم و یکهو خانواده ای پیدامیشد وسرپرستی کسی را برعهده میگرفت وجای خالی آن شخص همیشه وهمیشه روی تخت خالیش بجا میماند

اما اکنون من به عنوان وکیل دادگستری در مقابل این عمارت ایستاده ام اکنون دیگر کسی نیست که نباید ها را بگوید

وحتی درعوض وقتی میبینند هزارباردرمقابلت دولاراست میشوندواین آزاردهنده است

لااقل هرچه که هستی خوب یابد خودت باش فقط فقط خودت!!!رنگ عوض میکنی که چه شود؟ ذات واقعی بلاخره خود رانشان میدهد

اما من اینجارادوست داشتم؛اینجاخانه من بود آدم که نباید همیشه خاطرات نسبتا بد را خط بزند شاید آنهافقط باب میل من نباشد...

باصدای زنگ تلفنم از سیردرخاطرات قدیمیم دست میکشم خانوم واقف کسی که در کنارش به کارآموزی مشغولم اووکیل مجربیست و من همیشه دوست داشتم درکنارش چیزهای زیادی بیاموزم

-بفرمایید خانوم واقف؟

-بله بله الان میام خدمتتون

-چشم خدانگهدار

گوشی راقطع کردمو به سمت پراید سفیدرنگم رفتم جلوی ساختمان توقف کردم به طبقه موردنظررسیدمو داخل شدم:سلام خانوم واقف

ازپشت صندلی چرخی به سمت جلوزد:مگه تو کارموز نیستی؟

)یکی ازخصوصیاتش همین بود همیشه باید یادآورجایگاهم میشد انگار که من فراموش کرده باشم(

-هستم خانوم واقف

-پس نمیتونی هروقت که دلت خواست بری و هروقت که دلت خواست برگردی یه پرونده طلاق هس..البته توافقی میسپرمش به خودت کاراشونوبکنوراحتشون کن

)چگونه میتوانست اینقدربی تفاوت سخن بگوید حقا که جز شهرت چیز دیگری برایش مهم نبود(

همیشه تا جایی که توانسته ام از قبول پرونده های طلاق وجدایی دونفری که به یکدیگرعلاقه داشتنداما سرلجبازی به اینجارسیدندسرباز زدم امااین توافقی بودو ازمن کاری ساخته نبودبعدازانجام کارهای قانونی ازقاضی وقت گرفتیم وحکم طلاق صادرشد

ازاتاق قاضی بیرون می آمدم که متوجه صدایی معصوم شدم:من بی گناهم به عقب برگشتم ودنبال آن صداگشتم پسر جوانی که توسط چندسرباز برده میشد جلوتررفتم ودیدم خبرنگاران زیادی


مبلغ قابل پرداخت 18,900 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۳۰ آبان ۱۳۹۷               تعداد بازدید : 343

مطالب تصادفی

  • اخبار مهندسي عمران
  • معاهده تركمانچاي
  • چجوری درس بخوانیم؟

با آرزوی موفقیت برای همه‌ی دانش آموزان و دانشجویان عزیز